۱۳۹۹ اردیبهشت ۱۱, پنجشنبه

روایت لوحِ فشرده‌ای که عتیقه‌های ایرانی را به اتریش قاچاق کرد

مالک آثار کشف شده در صندوق امانات بانک اتریش اکنون در ایران است و با قرار وثیقه آزاد؛ از سوی دیگر اتریش بر اساس درخواست وزارتخانه میراث فرهنگی موظف شده تا به چهار سوال کلیدی ایران درباره‌ی نحوه‌ی انتقال این آثار به آن کشور، ورودشان و زمان قرار گرفتن در آن صندوق امانات پاسخ بدهد.

لوحِ فشرده‌ای که عتیقه‌های ایرانی را به اتریش قاچاق کرد

به گزارش ایسنا، چیزی حدود پنج ماه قبل، پلیس اینترپل اتریش به همتای خود در کشورمان اعلام می‌کند که لوحی فشرده محتوی آثارِ قدیمی که احتمالا متعلق به فرهنگ و تاریخ ایران است در یک صندوق امانات در کشور اتریش پیدا شده است و بر همین اساس تصاویر موجود در اختیار کارشناسان اداره کل موزه‌ها قرار می‌گیرد تا اصالت و حوزه‌ی جغرافیایی آن‌ها مشخص شود.
تعمیرات در صندوق امانات بانکی در اتریش سبب خیر شد
محمدرضا زاهدی – رئیس اداره اموال فرهنگی اداره کل موزه‌ها – که تصاویر قرار گرفته در اختیار وزارتخانه میراث فرهنگی را بررسی کرده، داستانِ کشفِ لوحِ فشرده‌ای که احتمال قاچاق تعدادی از آثار تاریخی را قوی‌تر می‌کند، را این طور روایت می‌کند.
او در گفت‌وگو با ایسنا می‌گوید: اداره کل موزه‌ها آذرماه سال گذشته، از طریق رییس اینترپل ایران مطلع شد که از صندوق اماناتِ یک تبعه ایرانی در بانکی در اتریش، اسناد و مدارکی پیدا شده و اشاره کرده‌اند که همراهِ آن لوحِ فشرده‌ای نیز وجود دارد که در آن تصاویرِ اشیای باستانیِ متعلق به ایران است.
وی درباره‌ی چگونگی دست‌یافتن پلیس اینترپل به این لوح فشرده توضیح می‌دهد: در نامه‌ی اولیه اینترپل به ما اعلام شد به دنبال تعمیراتی که بانک فوق انجام می‌داده، به همه‌ی مالکان صندوق امانات خود اعلام می‌کند تا صندوق‌ها را برای انجام اقدامات مورد نیاز تحویل دهند، احتمالا فردِ مالک در آن زمان در اتریش حضور نداشته و آن‌ها مجبورشده‌اند تا خود صندوق امانات را باز کنند و با این وضعیت مواجه شده‌اند. طبق توضیحات‌شان این صندوق متعلق به یک تبعه ایرانی ساکن در اتریش است که هویت او نیز مشخص شده است.»
او ادامه می‌دهد: «نخست پلیس اینترپل اتریش و ایران با یکدیگر هماهنگ کرده و اطلاعات در اختیار پلیس ایران قرار می‌گیرد، آن‌ها نیز از ما می‌خواهند تا با دیدن این تصاویر نظرِ کارشناسی خود را اعلام کنیم. تصاویر را که دیدیم، مشخص شد تعدادی از اشیا متعلق به فرهنگ و تمدن ایران و تعدادی نیز مربوط به هزاره اول قبل از میلاد است.»
او نمونه‌ی آثار را سر سنجاق‌های مفرغی سبک لرستان اعلام می‌کند و می‌افزاید: «تعدادی دیگر از آثار بر اساس تصاویری که اینترپل برای ما ارسال کرده به سبک دوره‌های هخامنشی و ساسانی برمی‌گردد که اعلام نظر کارشناسی کردیم؛ این آثار متعلق به فرهنگ و تمدن ایران هستند و بخشی مربوط به هزاره اول قبل از میلاد و تعدادی نیز سبکِ دوره‌ی هخامنشی و ساسانی است که با توجه به تصاویر ارسالی، به نظر می‌رسد کارهای دوره هخامنشی و ساسانی تقلبی باشند، حتی ممکن است اصالت نداشته باشند.»

روایت لوحِ فشرده‌ای که عتیقه‌های ایرانی را به اتریش قاچاق کرد - ایسنا
وی با تاکید بر این‌که در حال حاضر همه‌ی اظهارنظرهای کارشناسی فقط از روی تصاویری است که پلیس اینترپل اتریش در اختیار ایران قرار داده، اضافه می‌کند: قاعدتا باید اصل آثار در اختیار ما قرار گیرد تا بتوانیم بعد از مشاهده به درستی اعلام نظر کارشناسی کنیم.
زاهدی اما برخی از تصاویر بررسی شده را فاقد اصالت می‌داند و می‌گوید: «قطعا تعدادی از آثار تقلبی هستند. مانند سردیس فلزی شاپور دوم که نمونه اصل آن از جنس نقره در موزه متروپلیتن نیویورک قرار دارد. از سوی دیگر کپی همین نمونه را ما قبلا در توقیفاتی که از اشیای تاریخی متعلق به ایران داشتیم، از قاچاقچیان آثار تاریخی گرفته‌ایم.
از سوی دیگر در تصاویر ریتونی شبیه به ریتونِ اصلِ موجود در موزه ملی است که نمونه‌ی آن شیربالدار از جنس طلا که گفته می‌شود از همدان به دست آمده در موزه متروپلیتن نیویورک نیز وجود دارد. اما چیزی که اکنون در اتریش است نمونه‌ی کپی شده آن‌هاست که نه جنس طلا دارند و نه نقره، اما به دلیل تیره بودن تصویر، جنس دقیق آن  مشخص نیست که به نظر می‌رسد آن نیز اصالت نداشته باشد.»
او با تاکید بر این‌که هنوز تعدادِ دقیق آثار موجود در لوحِ فشرده برای ما مشخص نیست، ادامه می‌دهد:‌ هفت تصویر برای بررسی به ایران فرستاده شد، بنابراین به صورت دقیق نمی‌توانیم درباره‌ی تعدادی آثار موجود در لوحِ فشرده اظهارنظر کنیم، ممکن است تصاویرِ بیشتری در اختیار اینترپل اتریش باشد، چون آن‌ها به صورت مجزا تصویر تهیه نکرده‌اند.


رئیس اداره اموال فرهنگی اداره کل موزه‌ها اما بر بررسی‌های بیشتر برای پی بردن به وضعیت آثار موجود در آن لوحِ فشرده تاکید می‌کند و می‌گوید:‌ «اینترپل ایران پیگیر این وضعیت است که آثار کجا هستند و در صورت توقیف شدن، آن‌ها را به ایران مسترد کنند. همچنین تا جایی که می‌دانم مالکِ آن صندوق امانات دستگیر شده و برای او قرار وثیقه نیز بریده شده است، هر چند شنیدم که در مصاحبه‌ی سرهنگ شیرزاد – رییس اینترپل ایران – گویا آثارِ متعلق به تصاویرِ فوق توقیف شده‌اند، اما هنوز به میراث فرهنگی اطلاعی داده نشده است.»
او اما درباره‌ی احتمال حراج کردن این آثار در  حراجی‌های برگزار شده در کشورهای مختلف، اظهار می‌کند: با توجه به بررسی‌هایی که در زمان برگزاری هر حراجی توسط کارشناسان انجام می‌شود، تا کنون آن‌ها را در حراجی‌های گذشته ندیده‌ایم، هر چند موارد مشابه آن‌ها مانند «سرسنجاق‌های مفرغی لرستان» وجود داشته‌اند. این نمونه آثار یک نوع اشیای تیپیک (معرف دوره مخصوص خود) مربوط به منطقه‌ی خود هستند (مانند سرسنجاق‌های مفرغی لرستان) که به دلیل کثرت تولیدشان، در چند حراجی نیز مشابه‌آن‌ها را احتمالا دیده‌ایم.
زاهدی تاکید می‌کند: با این وجود بر اساس قوانین ملی و بین‌المللی، آثار به دست آمده چه اصل باشد و چه جعلی، همگی باید به ایران مسترد شوند.

۱۳۹۹ اردیبهشت ۱۰, چهارشنبه

توضیحات هادی کاظمی درباره آرات، دلیل ساخته نشدن فصل دوم «شب‌های برره» و سانسور در تلویزیون

هادی کاظمی بازیگر که مهمان برنامه «باغ رمضان» بود، درباره واکنش‌های خود در فضای مجازی در ابتدای شیوع ویروس کرونا گفت: «خیلی قضیه جدی است، برای همه دنیا اینطور است. کل دنیا یک اتفاقی افتاد که همه درگیر شدند و قضیه خیلی مهم بود. هنوز هم هست. می‌توانیم جدی نگیریم. من هنوز هم جدی می‌گیرم. قرنطینه را رعایت کردیم. یک جاهایی گریز زدیم در طبیعت. سعی می‌کردیم جاهایی برویم که مردم نباشند.»

توضیحات هادی کاظمی درباره آرات، دلیل ساخته نشدن فصل دوم «شب‌های ...



او در ادامه افزود: «یک کار سینمایی داشتیم پارسال با خانم مهاجر که خوشبختانه یا متاسفانه قسمت یا نصیب یا هر چه بود به خاطر کرونا تعطیل شد. برای همان کار موهایم را رنگ کردم.»
هادی کاظمی در ادامه درباره واکنش‌هایش به گرانی بنزین در فضای مجازی گفت: «همه از این اتفاق ناراحت شدند. حرف‌های من حرف همه مردم است. باید یک چیزهایی به تناسب داشته باشیم. وقتی یک چیزی گران می‌شود باید جیب مردم هم پرپول‌تر شود. تصور کنید یک چیزهایی را گران کنیم و مردم همان جایی که قبلا بودند باشند. هنوز یارانه ۴۵ هزارتومانی به مردم می‌دهیم. با این پول یک بستنی یک پفک و چیپس می‌توانی بگیری. این به کجای درد مردم می‌رسد. گرانی بنزین روی دستمزدهای ما به آن شکل تاثیر نداشته است. در همه چیزمان بی تعادلی وجود دارد.»

افشاگری هادی کاظمی از ساخته نشدن «شب‌های برره ۲»
بازیگر سریال‌های «شاه گوش» و «شب های برره» در ادامه بیان کرد: «برای برخی شاید اینطور باشد که برای فالوور جمع کردن خیلی کارها بکنند. نمی‌فهمم دلیل داشتن فالوور چیست. برخی دنبال حرکت‌هایی می‌گردند که چکار کنم فالوور جمع کنم.»
او همچنین درباره کودکان کار در فضای مجازی گفت: «شاید در وهله اول هر کسی برای دفاع از این کارخودش کلی دلیل بیارود. اما هیچ وقت از بچه نمی‌پرسند دوست داری اینطور دیده شوی. با غرور و خودخواهی می‌گویند چون بچه ما است دوست داریم. از بچه نمی‌پرسند دوست داری تو را بولد کنیم. بچه‌های این شکلی همه دچار آسیب می‌شوند. وقتی این بچه وارد دنیای واقعی می‌شود ممکن است تاثیرات بد روانی روی او گذاشته شود. در مورد آرات باید بگویم دم پدرش و خانواده‌اش  گرم. خیلی خفن است. من در بطن قضیه نیستم ولی فکر می‌کنم پدرش باید حواسش به خواسته‌هایش باشد. چون جایی شنیدم که پدرش می‌گفت من نگذاشتم آرات بچگی کند. به نظرم بچه‌ها باید بچگی کنند. فکر کنم باید بگذاریم این را تجربه کنند.»
این بازیگر در پاسخ به اینکه درباره پراید چه نظری داری، گفت: «پراید یعنی مرگ زودرس. همیشه به همسرم می گویم با هر سرعتی باشی همیشه یک پراید از تو جلو می زند. یکی از محصولاتی است که شاید شرکت سایپا به آن افتخار می‌کنند. اما وقتش است بریزند دور این افتخار را.»
او درباره خوانندگی برادرانش گفت: «برادرهایم محبت دارند و یک وقت‌هایی سمانه من را تشویق می‌کند که تو هم بخوان. شاید هم روزی خواندم.»
هادی کاظمی تاکید کرد: «متاسفانه به برخی شرایط عادت کرده‌ایم و انگار بی حس شده‌ایم. یک وقت‌هایی می‌نشستیم با پدر و بزرگان و خواندن کتاب عشق و حال می‌کردیم. الان فقط گوشی شده است و به کف دستمان نگاه می‌کنیم.»
او توضیح داد: «هنوز ویدئوهای شب‌های برره در فضای مجازی است. چند وقت پیش به سیامک انصاری می‌گفتم که هنوز هم مردم دوست دارند. شاید فضای تلویزیون آن موقع و مدیریتش تاثیرهای این شکلی داشته و البته ما بهترین نویسنده‌ها را در آن کار داشتیم. رنگ آمیزی بسیار جذابی در آن کار داشت. نویسنده‌های کار خشایار الوند، آقای برزگر، امیرمهدی ژوله، پیمان و محراب قاسمخانی و سروش صحت بودند. اکیپ بسیار خوبی بود و هنوز هم کاربرد دارد. نقدهای خوبی داشت. کلا ما ایرانی‌ها سخت می‌خندیم و الان سخت‌تر شده است.»
هادی کاظمی درباره سریال پایتخت گفت: «همه بازیگران «پایتخت» دوستانم هستند، از جمله محسن تنابنده که از قدیمی‌ترین دوستانم است. اما «پایتخت ۶» مثل «پایتخت‌های» سابق نبود. من خودم نقد داشتم. یک چیزی در این کار می‌لنگید که دلیلش را خودشان می‌دانند. ولی در کل فضای تلویزیون خیلی سخت شده است. شنیده‌ام خیلی بازیگران دیگر دوست ندارند در تلویزیون کار کنند. فضای تلویزیون چهارچوب های وحشتنا کی پیدا کرده است. «شب‌های برره ۲» قرار بود ساخته شود تا دکور زدن هم کار پیش رفت. اما نگذاشتند. چرا؟ سانسور بیشتر شده. باعث می‌شود چیزی که تو دوست داری و مردم دوست دارند بشوند اتفاق نمی‌افتد. کمدی در دنیا سه عنصر اصلی دارد. در طنزهای نوشتاری قدیمی طنزهایمان سه عنصر اصلی داشت، یکی شوخی با مذهب بود. دیگری شوخی با مسائل سیاسی بود و یکی هم شوخی با سه نقطه بود که نمی‌توانم بگویم. همه حذف شده و ما هیچ کدام را نداریم. یک سری شوخی‌های هم با شخصیت‌ها، صنف‌ها، لهجه‌ها و اشخاص را دورشان خط کشیده‌ایم. پس باید چه کنیم. در ایران کار کمدی ساختن شق القمری است. از همه چیز ممنوع هستی. کمدی بسیار کار سختی است. در دوره اخبار بد و حال بد مردم، باید حالت خوب باشد که بتوانی حال مردم را خوب کنی. جالب است من سید هستم و از یک جایی به بعد گفتند سید نمی تواند اینطور کارها را بکند. سیدهادی کاظمی را از اسمم برداشتند. از یک جایی حذف شد.»
هادی کاظمی در ادامه ضمن اشاره به اینکه پدرش روحانی است، افزود: «اولین بار به واسطه پدر عاشق سینما شدم او بسیار روشنکفر است. عاشق سینما است.  همه بازیگران را می‌شناسند. هنر را می‌شناسند. آبا اجدادی از سمت پدری همه شاعر و خطاط و خوشنویس بودند. روزی که تصمیم گرفتم وارد این عرصه شوم پدرم یک حکایتی تعریف کرد و تهش گفت فرض را بر این می‌گیریم که سینما و تلویزیون کثیف است و یک سری جاهایش سانسوری است. تو می‌توانی در چنین فضایی بروی و آنطور نباشی. یک جورهایی پدری است که خیلی به او افتخار می‌کنم. پدر مدت ۱۰ سالی است که از وقتی مادرم به آن دنیا رفت تهران را بیخیال شد و به ده اجدادی مان در آذربایجان رفته است و برای خودش در آنجا زندگی می‌کند.»
او درباره پدرش توضیح داد: «در کودکی کل اتاق را تشک پهن می‌کرد و با ما کشتی می‌گرفت. در کودکی با ما تئاتر بازی می‌کرد. مادرم هم یک کاراکتر داشت و باهم بازی می‌کردیم. نمایشنامه رادیویی اجرا می‌کردیم. قدیم‌ها پخش‌های ماشین بود. دکمه ضبط بود. یک میکروفون داشت. صدای خودم را تا چند سال پیش داشتیم. خیلی در کتاب خواندن ما کمک کرد. همیشه درست‌ترین جواب‌ها و بهترین جواب‌ها را به من می‌داد. قرار بود نقش روحانی را در کاری داشته باشم. گفتم حتما روحانی جدی خواهد بود. احساس کردم کاراکتر بابا را بازی کنم کافی است.»
او همچنین درباره دعاهایش گفت: «بنده‌ای هستم که آرزو می‌کنم همیشه مخلوق خوبی باشم. هر انسانی رسولی است و رسالتی دارد. من هم سعی می‌کنم رسالتم را داشته باشم.»

۱۳۹۹ اردیبهشت ۶, شنبه

وزارت خارجه آلمان به یک خبرنگار ایرانی-آلمانی هشدار داد ممکن است در تهران به گروگان گرفته شود

وزارت خارجه آلمان به ناتالی امیری، خبرنگار ایرانی-آلمانی شبکه تلویزیونی «آ اِر د» (ARD) هشدار داده که ممکن است در صورت سفر به ایران، در تهران به گروگان گرفته شود.
وزارت خارجه آلمان به یک خبرنگار ایرانی-آلمانی هشدار داد ممکن است ...

روزنامه جروزالم پست در گزارشی نوشت خانم امیری در یک گزارش رسانه‌ای اعلام کرد از سوی وزارت خارجه آلمان پیامی دریافت کرده است که به او هشدار می‌دهد کار در ایران برای او بسیار خطرناک است.
رضا معینی، رئیس بخش ایران و افغانستان سازمان گزارشگران بدون مرز، در این مورد به صدای آمریکا گفت: «جزییات بیشتری از آن چه منتشر شده ندارم. اما [این در] تایید هشدار ما است که بسیاری از خبرنگاران دو ملیتی اگر با نظام همکاری نکنند، همچنان در خطر بازداشت هستند.»
ناتالی امیری گفته است که در ایران آزادی رسانه وجود ندارد و خبرنگاران در ایران حتی اگر در وبلاگ خود چیزی را منتشر کنند، با خطر دستگیری روبرو هستند.
وزارت خارجه ایالات متحده بارها بازداشت بی‌دلیل و خودسرانه شهروندان آمریکا و کشورهای دیگر، از جمله ایرانیان دوتابعیتی، توسط رژیم جمهوری اسلامی را محکوم کرده و خواستار آزادی بلافاصله و بی قید و شرط آنها شده است.

۱۳۹۹ اردیبهشت ۴, پنجشنبه

از کلام کم کن و بر موسیقی افزا

یک هنرمند موسیقی با اشاره به ممنوعیت برگزاری کنسرت‌ها به دلیل پیشگیری از شیوع ویروس کرونا، پیشنهاد می‌دهد: بهتر است جامعه در این فرصت، کمی از کلام فاصله بگیرد و به رفتارهای شنیداری‌اش فکر کند که راه آن گوش دادن به موسیقی با محوریت ساز است. او فقدان آموزش کافی موسیقایی در دوران تحصیل و همچنین تغییر ذائقه مخاطب به واسطه عملکرد رسانه‌ها از جمله صداوسیما را از دلایل بی‌توجهی عموم مردم به موسیقی سازمحور برمی‌شمرد.

از کلام کم کن و بر موسیقی افزا! - ایسنا


در شرایط حاضر که سایه سنگین ویروس کرونا بر جهان افتاده و کلیه گردهمایی‌های فرهنگی و هنری تا اطلاع ثانوی لغو شده است، تلاش‌هایی برای برقراری جریان موسیقی در کشور انجام می‌شود؛ از جمله برگزاری کنسرت‌های آنلاین که البته بیشتر به حمایت از موسیقی پاپ پرداخته شده تا موسیقی کلاسیک و یا ایرانی و نواحی. البته گردهمایی یک گروه موسیقی در کنار هم برای اجرای کنسرت آنلاین نیز می‌تواند خطراتی را در پی داشته باشد؛ ولی با این حال راه‌های دیگری هم برای پرداختن به این امر وجود دارد.
• توجه اسپانسرها به موسیقی جدی در کنسرت آنلاین وام‌دار شرایط عادی است
او می‌گوید: شیوع بیماری کرونا شرایطی غیرعادی را برای جهان رقم زده و به تازگی برخی ایده‌ها مانند کنسرت آنلاین در ذهن هنرمندان متبلور شده است؛ البته دلیل توجه بیشتر اسپانسرها در برگزاری کنسرت‌های آنلاین به نحوه استقبال مردم از گروه‌های پاپ برمی‌گردد ولی موسیقی‌های کلاسیک یا ایرانی در شرایط عادی به دلیل نداشتن قدرت تبلیغاتی حمایت نمی‌شوند؛ به همین دلیل و دلایل دیگر، کنسرت‌های این حوزه‌ها با کمبود مخاطب مواجه است و برگزاری کنسرت‌های کلاسیک و سنتی در ایران با از خودگذشتگی هنرمندان این حوزه همراه است.
این هنرمند ادامه می‌دهد: اگر نهادی مانند شهرداری بتواند اسپانسر کنسرت گروه‌های موسیقی ایرانی و کلاسیک باشد، این گروه‌ها می‌توانند در روزهای عادی دارای شرایط مناسبی باشند؛ به شرطی که این نهاد توقع بازگشت مالی نداشته باشد، خیلی بی منت به این ارکسترها کمک کند و زنده نگه داشتن تفکر هنری در جامعه برای آنها اهمیت داشته باشد؛ البته زمان‌هایی بوده که مثلا فرهنگسرای بهمن ارکستری داشته که با حمایت شهرداری فعالیت می‌کرده است ولی اکنون حمایت‌ها به سمت موسیقی تفننی و افرادی که تنها موسیقی مصرفی تولید می‌کنند رفته است.
او با بیان اینکه حمایت اصولی از هنر به تعریف هنر برای خیلی از ارگان‌ها بازمی‌گردد، اظهار می‌کند: گاهی ارگانی حاضر است ۵۰ میلیون به یک خواننده برای یک کنسرت بدهد ولی اگر بخواهد ۳۰ میلیون برای اجرای یک ارکستر ٣٠ نفره هزینه کند، راضی نیست؛ چراکه در ذهن او این امر مطرح می‌شود که فلان خواننده یک فرد معروف است و هزینه کردن برای او ارزش دارد. درواقع آنها هزینه برای کاری که سرو صدا می‌کند را یک امر فرهنگی تعریف می‌کنند ولی هزینه برای یک ارکستر را کاری بی‌فایده.
جعفری‌پویان برای بهبود این شرایط پیشنهاد می‌دهد که «جلساتی با حضور موسیقیدان‌های شناخته شده موسیقی ایرانی و کلاسیک و مسئولان فرهنگی برگزار شود، آن هم به شرط اینکه مسئولان تابع و حرف گوش کن باشند، نه اینکه بخواهند ایده خودشان را پیاده کنند؛ زیرا نتیجه ایده آنها این شده که تا امروز ارکسترها صورت خود را با سیلی سرخ نگه داشته‌اند.»
• تجمع گروه‌های موسیقی در کنار هم کار اشتباهی است
او درباره اجرای آنلاین موسیقی کلاسیک می‌گوید: برای برگزاری کنسرت آنلاین باید به مکان اجرا، گروه موسیقی و تعداد نوازندگان و صدابرداران و تصویربرداران توجه کرد. ولی به طور کلی تجمع ارکسترها در کنار هم در این شرایط کار سخت و اشتباهی است.
این نوازنده ادامه می‌دهد: البته گاهی برخی از هنرمندان در خانه ویدیوهایی را از اجرای خود به صورت تک نفره ضبط و گاهی با اجرای هنرمندان دیگر میکس می‌کنند که کار جالبی است. ولی برای اجرای چنین کاری با برنامه از پیش تعیین شده، باید توانایی نوازندگان و کیفیت صدا را در حین فیلمبرداری در نظر گرفت. این‌کارها، اقدامات جالبی است که مطبوعات و رسانه‌ها می‌توانند بازتاب گسترده تری از آنها داشته باشند تا افراد بیشتری از انجام آن مطلع شوند و به نوعی فرهنگ سازی شود؛ زیرا رسانه ملی ما که خیلی کمک حال هنرمندان نیست.
جعفری‌پویان درباره ویدیوهایی که شهرداد روحانی (رهبر ارکستر) در صفحه اینستاگرام خود از تک نوازیِ نوازندگان ارکستر به اشتراک می‌گذارد، می‌گوید: آقای روحانی از نوازندگان ارکستر سمفونیک تهران درخواست کرده بود که ویدیوهایی را از تکنوازی خود در فضای مجازی به اشتراک بگذارند، درواقع ایشان قصد داشت با این کار انسجام بین اعضای ارکستر را حفظ کند. این پیشنهاد از طرف ایشان به من هم شد که از لطف ایشان بسیار متشکرم و معذرت خواهی می‌کنم که نتوانستم به دلیل گرفتاری‌هایم پاسخگوی دعوت ایشان باشم. به هر حال هنرمندان مختلف سعی می‌کنند در این شرایط بحرانی ایده‌های مختلف داشته باشند.
• مردم علاقه‌ چندانی به موسیقی ساز محور ندارند؟

همایون خسروی، نوازنده ویولنسل درگذشت - ایسنا
او درپاسخ به سوال بالا می‌گوید: قبول ندارم که با قاطعیت بگوییم مردم علاقه‌ای به موسیقی ساز محور ندارند اما قبول دارم تعداد افرادی که به صدای خواننده در موسیقی وابسته هستند بیشتر است. دلایل آن هم بسیار مشخص است و به چندین سال نمایش ندادن تصویر ساز و بی‌توجهی به موسیقی آکادمیک در آموزش و پرورش برمی‌گردد.
این نوازنده برگزاری کنسرت‌های آنلاین با بندهای پاپ را مناسب تر می‌داند و درباره علت این نگاه، عنوان می‌کند: جدای از کم جمعیت بودن عوامل اجرایی در این کنسرت‌ها، چون سلیقه‌ مردم با توجه به خوراک موسیقی‌ای که مسئولان فرهنگی در این سال‌ها به آنها داده‌اند، به این صورت شکل گرفته است، بهتراست که کنسرت‌های آنلاین برای حوزه پاپ برگزار شود.
او در عین حال حرفش را اینگونه تکمیل می‌کند: البته این سوء تعبیر ایجاد نشود که من با موسیقی پاپ دشمنی دارم، در حالی که یکی از زیباترین و موثرترین سبک‌های موسیقی پاپ است که متاسفانه نوعِ با ارزش واستاندارد آن در این سال‌ها کمرنگ شده و کمتر شنیده می‌شود.
• موسیقی آگهی بازرگانی برای تلویزیون کافی است!
این نوازنده درباره لزوم حمایت بیشتر تلویزیون از موسیقی بیان می‌کند: تلویزیون سال‌هاست که تکلیف خود را با ما روشن کرده است. ما هم به مرور تکلیف خودمان را روشن کردیم و پس از سال‌ها تلاش دیدیم، نمی‌توانیم تغییری دراصل نگاه ایجاد کنیم و همین که در آگهی بازرگانی موسیقی هست، کافی است. بعید می‌دانم همکاری خاصی برای حمایت از کنسرت‌های آنلاین از طرف صدا و سیما اتفاق بیافتد. همکاری ما هم با تلویزیون سال‌ها در حد یک تیتراژ تلویزیونی بوده است.
او ادامه می‌دهد: در حالی که حداقل انتظار داریم اگر اثری از هنرمندی مثلا در رادیو پخش می‌شود، حداقل به معرفی شناسنامه آن اثر پرداخته شود. از سال ۷۵ تا ۸۷ در تلویزیون با کمک همکارانم آثار زیادی تولید و ضبط کردیم که در آرشیو تلویزیون قرار دارد. همیشه به عنوان دوران تجربی و درس در کار حرفه‌ایم از آن دوران یاد خواهم کرد. ولی آیا اکنون کلیپی از آن آثار خوب پخش می‌شود؟ آیا تلویزیون در طول ۲۴ ساعت شبانه روز، بخشی برای موسیقی در نظر می‌گیرد؟ تعداد کلیپ‌های موسیقی بدون تم مناسبتی چقدر است؟ آیا برنامه‌ای در طول هفته به معرفی آثار تولید شده در موسیقی ایران می‌پردازد؟
جعفری‌پویان تصریح می‌کند: برایم سوال است حتی اگر قرار است کنسرت‌های آنلاین خارج از صدا و سیما و در اینترنت پخش شود، چطور قرار است پخش شود ؟ با نشان ندادن تصویر ساز و فقط نشان دادن تصویر خواننده همراه با گل و درخت و بلبل؟!
او در پایان درباره یکی از آثار خود که به تازگی منتشر شده است توضیح می‌دهد: این قطعه در واقع نام اولین ترک از آلبوم «خواب می‌بیند» اثر دوست هنرمندم احسان بیرقدار است و مجموعه آثاریست که او برای فیلم و سینما آهنگسازی کرده است. قصدمان از انتشار این تک آهنگ این بود که شنوندگانش را با اتمسفر آلبوم آشنا کنیم و خوشحالیم که با استقبال مواجه شده و در این روزهای متفاوت حال خوبی را برای شنوندگانش ایجاد کرد است.

۱۳۹۹ اردیبهشت ۱, دوشنبه

کانون نویسندگان ایران: مطبوعات در ایران هر روز جایگاه خود را بیش از پیش دست می دهند

حکم دو سال زندان رها احمدی، فعال حقوق زنان، که پیش از این توسط دادگاه انقلاب صادر شده بود از سوی دادگاه تجدید نظر تائید شد.
کانون نویسندگان ایران: مطبوعات در ایران هر روز جایگاه خود را بیش ...

علی شریف‌زاد، وکیل مدافع رها احمدی، با انتشار متنی در توئیتر خود اعلام کرد که حکم ۲ سال زندان این فعال حقوق زنان که پیشتر توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب، از بابت اتهام اجتماع و تبانی صادر شده بود از سوی شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر عیناً تایید شده است. این زن فعال حقوق زنان از جمله زنانی بود که به حجاب اجباری در ایران اعتراض کرده بود.
به گفته این وکیل دادگستری، این فعال حقوق زنان که از حدود ۹ ماه پیش در بازداشت موقت به سر می‌برد تاکنون حتی یک روز نیز به مرخصی اعزام نشده است.

۱۳۹۹ فروردین ۲۹, جمعه

مخالفت دادستانی با عفو و اعزام حامد آئینه وند به مرخصی

مخالفت دادستانی با عفو و اعزام حامد آئینه وند به مرخصی | سایت ...با وجود سپری شدن بیش از یک سوم از مدت محکومیت حامد آئینه وند، فعال سیاسی و روزنامه نگار زندانی در اوین، دادستانی تهران با درخواست عفو و مرخصی او مخالفت کرد. آقای آئینه وند پیشتر توسط دادگاه انقلاب تهران به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد. از این میزان با اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، مجازات اشد یعنی ۵ سال حبس قابل اجرا است.


ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، دادستانی تهران با درخواست عفو و مرخصی حامد آئینه وند، فعال سیاسی و روزنامه نگار زندانی در اوین مخالفت کرد.

مخالفت دادستانی با درخواست این زندانی در حالی است که آقای آئینه وند بیش از یک سوم از مدت محکومیت خود را سپری کرده است.

حامد آئینه وند در تاریخ ۷ تیرماه ۹۷ توسط ماموران اطلاعات سپاه بازداشت و تا پیش از انتقال به بند عمومی به مدت ۴۴ روز در بازداشتگاه این نهاد موسوم به بند دو الف زندان اوین سپری کرده بود.
آقای آئینه وند بهمن‌ماه ۹۷ توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمد مقیسه از بابت اتهامات ” فعالیت تبلیغی علیه نظام و اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی” به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد.
این حکم نهایتا توسط شعبه‌ ۳۶ تجدیدنظر استان تهران عینا تایید شد.
از این میزان با اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، مجازات اشد یعنی ۵ سال حبس تعزیری از بابت اتهام “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی” قابل اجرا است.
حامد آئینه‌وند فعال سیاسی، روزنامه نگار و دانشجوی دکترای روابط بین الملل واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی است. وی همچنین نامزد رد صلاحیت شده انتخابات مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابی تویسرکان نیز بوده است.

۱۳۹۹ فروردین ۲۴, یکشنبه

انجام چلنج های رقص در خانه

چلنج رقص در خانه
انجام شده توسط رقصنده های معروف و مختلف در اینستاگرام
من هم در این چلنج شرکت کرده و رقصیده ام.
روزهای قرنطینه را با ورزش و رقصیدن در خانه پشته سر بگذاریم.



ارشاد، کرونا و حمایتی که نیست/ از تراژدی «انفعال» تا کمدی «آمار»!

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به‌عنوان یکی از وزارتخانه‌های مهم در بدنه دولت است که به‌عنوان متولی فرهنگ و هنر شناخته می‌شود. در دولت‌های مختلف عملکرد این وزارتخانه نسبت به هنرهای نمایشی و تئاتر به عنوان یکی از زیرمجموعه‌های هنری خود، متفاوت بوده است؛ گاه توجه بیشتر و گاه برخوردی سطحی و عادی.
همواره انفعال وزارت فرهنگ و ارشاد نسبت به تئاتر و شرایط و وضعیت آن با واکنش جامعه و خانواده تئاتر مواجه بوده و هست.
در دولت دوازدهم نیز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی علیرغم اینکه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاون هنری‌اش مدعی هنردوستی و حمایت و توجه به تئاتر هستند، به قول مثلی قدیمی هنوز «گُلی به سر تئاتری‌ها نزده‌اند.»
گویا وزیر ارشاد و معاون هنری اولین افرادی بوده‌اند که در شرایط بحرانی قدرت برنامه‌ریزی و تصمیم گیری سریع و درست برای تئاتر را از دست داده و گرفتار انفعال شده‌اند.
بحران‌هایی که از سال ۹۸ آغاز شد
تئاتر ایران در سال ۹۸ با کسر مالیات ۹ درصدی بر ارزش افزوده مواجه شده و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هیچ اقدامی در جهت رفع و معافیت هنرمندان و اجراهای تئاتر از کسر این مالیات نداشت یا اگر داشت به نتیجه‌ای نرسید.
سال گذشته وزارت فرهنگ و ارشاد که همواره از کمبود بودجه رنج می‌برد، نتوانست در دوره‌ای که گروه‌ها و تماشاخانه‌ها به دلیل اختلال در اینترنت متضرر شدند هیچ حمایت مالی از این فعالان تئاتری داشته باشد. ضمن اینکه هیچ برنامه و راهکاری هم برای جبران وضعیت و بهبود شرایط نداشتاز نیمه دوم سال ۹۸ هم تئاتر اتفاقات و معضلات بسیاری را پشت سر گذاشت؛ از اختلال در اینترنت و آسیب دیدن اجراهای نمایشی و تماشاخانه‌های خصوصی گرفته تا وضعیت انصراف برخی گروه‌های تئاتری از سی و هشتمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر و در نهایت تعطیلی فعالیت‌های تئاتری و سالن‌های نمایشی به دلیل شیوع ویروس کرونا.
سال گذشته وزارت فرهنگ و ارشاد که همواره از کمبود بودجه رنج می‌برد، نتوانست در دوره‌ای که گروه‌ها و تماشاخانه‌ها به دلیل اختلال در اینترنت متضرر شدند هیچ حمایت مالی از این فعالان تئاتری داشته باشد. ضمن اینکه هیچ برنامه و راهکاری هم برای جبران وضعیت و بهبود شرایط نداشت.
در جریان انصراف گروه‌های تئاتری از جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر هم منفعل‌ترین سهم ممکن به وزیر ارشاد و معاون هنری رسید و گویا تنها راهکاری که در این زمینه مدنظرشان بود، گفتگوها و رایزنی‌هایی تلفنی و نه هیچ اقدام و عملی درخور و قابل توجه دیگری بود. البته در آن مقطع زمانی معاون هنری وزیر در بستر بیماری بود و به طور حتم مشاور یا معاونی که کارها را عهده دار بود نیز توان یا ارتباط رایزنی جدی‌تر با هنرمندان را نداشت.
با پایان جشنواره تئاتر فجر و آغاز اجراهای عمومی تئاتر هم، کرونا نفس هنرهای نمایشی ایران را گرفت و اجراها، فعالیت‌ها و سالن‌های تئاتری را به تعطیلی کشاند.
از اسفند سال ۹۸ که کرونا بر صحنه‌های تئاتر ایران همچون سایر صحنه‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حتی دینی ایران خیمه زده و امور مربوطه را به تعطیلی کشانده، انتظار از بخش‌های مختلف دولت این بود که با شکل گیری اتاق فکری مجرب، با نگاهی کارشناسانه راهکارهایی را برای حمایت و ادامه فعالیت‌ها به شکل‌های دیگر در نظر بگیرند.
این انتظار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم وجود داشت که با وجود تمدید تعطیلی‌های پیش آمده برای جلوگیری از شیوع ویروس کرونا که از سوی ستاد ملی مبارزه با کرونا اتخاذ می‌شد، از طریق یک خرد جمعی راهکار و برنامه‌هایی را برای فعالیت‌های تئاتری به گونه‌ای دیگر و از طریق فضاهای مجازی در نظر بگیرد.
بودجه‌ای که مثل همیشه «نیست»!
بخش حمایت مالی از هنرمندان تئاتر و تماشاخانه‌های خصوصی که همچون گذشته در گیر و دار نداشتن بودجه وزارت ارشاد گرفتار است و در انتظار چکیدن بودجه‌ای ناچیز از دستان دولت اما برنامه ریزی برای ایجاد بسترهای جدید فعالیت آن هم در فضای مجازی حداقل و مهمترین کاری بود که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می‌توانست برای آن برنامه ریزی داشته باشد.
دوران کرونایی سپری شده باز هم مهر تأییدی بر غافلگیر شدن وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوران بحرانی برای تئاتر بود و مصداق این مدعا هم متنی است که معاونت هنری طی خبری رسانه‌ای از آن‌ها به عنوان اقدامات و برنامه‌های خود در دوران کرونایی نام برده استحدود ۵۰ روز است که فعالیت‌های تئاتری تعطیل شده و هنرمندان تئاتر به صورت خودجوش و بدون هیچ حمایت و برنامه‌ای از سوی متولی دولتی خود، فعالیت‌هایی را در فضای مجازی برای زنده نگهداشتن رابطه خود با مخاطبان و علاقه مندان تئاتر انجام می‌دهند؛ گویا همیشه این هنرمندان تئاتر هستند که هم باید نقش حامی خود را بازی کنند و هم به فکر مخاطبان و علاقه مندان تئاتر باشند و هم باید جای ناتوانی مالی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در حمایت از تئاتر را پر کنند.
دوران کرونایی سپری شده باز هم مهر تأییدی بر غافلگیر شدن وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوران بحرانی برای تئاتر بود و مصداق این مدعا هم متنی است که معاونت هنری طی خبری رسانه‌ای از آن‌ها به عنوان اقدامات و برنامه‌های خود در دوران کرونایی نام برده است.

ارشاد، کرونا و حمایتی که نیست/ از تراژدی «انفعال» تا کمدی «آمار ...
در خبر ارسالی مورخ ۱۸ فروردین ۹۹ معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای رسانه‌ها فعالیت‌های دوره قرنطینه برای تئاتر به شرح ذیل است:
«پخش آنلاین تئاتر برنامه دیگری است که برای روزهای قرنطینه برنامه ریزی شده است. پخش آنلاین تئاتر از پردیس تئاتر تهران به مدت ۱۰ شب از ۱۷ فروردین و از طریق رسانه‌های مختلف آغاز شده است. جشنواره مجازی «نمایش‌خانه» با تمرکز بر سه محور «چگونه کرونا را شکست دهیم»، «نوروز را در خانه بمانیم» و «متل‌ها و قصه‌های قدیمی سرزمین مادری را احیا کنیم» رویدادی دیگر در هنرهای نمایشی است که فراخوان جشنواره، ۲۰ اسفندماه سال گذشته منتشر شد. این جشنواره که با همراهی دفتر تئاتر خیابانی اداره‌کل هنرهای نمایشی، سازمان مردم‌نهاد «نیمدری سبز»، دفتر امور اجتماعی و فرهنگی استانداری بوشهر، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و انجمن هنرهای نمایشی استان بوشهر برگزار می‌شود و علاقه‌مندان به حضور در آن می‌توانند تا تاریخ ۱۹ فروردین ۹۹ آثارشان را با مدت زمان ۵ تا ۱۵ دقیقه با تلفن همراه ضبط و برای شماره اعلام شده ۰۹۳۶۹۷۴۰۲۴۶ ارسال کنند.»
آمار فوق به عنوان خروجی قابل سنجش فعالیت و اقدامات معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در حوزه حمایت از تئاتر، هنرمندان تئاتر و مخاطبان تئاتر در دوران قرنطینه، آماری نزدیک به یک طنز تلخ و شوخی دور از انتظار از بدنه دولتی به‌عنوان متولیان تئاتر است.
گویا با توجه به اینکه تعطیلی‌های کرونایی ادامه خواهد داشت، در تئاتر ایران باید هنرمندان جایگزین مدیران وزارت ارشاد شوند زیرا هنرمندان تئاتر بهتر از مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دولتی می‌توانند در شرایط بحرانی برای تئاتر، فعالان و مخاطبان آن برنامه‌ریزی کنند و در زمینه بودجه نیز که هیچگاه چه در شرایط بحرانی و چه در شرایط عادی امیدی به حمایت مالی متولیان دولتی تئاتر نبوده و نیست و اگر بوده بسیار کم فروغ بوده است.

۱۳۹۹ فروردین ۲۳, شنبه

شرمنده‌ام از اینکه در سینمای ایران مشغول کارم

یادداشتی از امیر اثباتی؛

امیر اثباتی (سینماگر و طراح صحنه) در یادداشتی که به مناسبتی روز جهانی کارگر به نگارش درآورده، انتقاداتی را نسبت به خانه سینما مطرح کرده است.

شرمنده‌ام از اینکه در سینمای ایران مشغول کارم | خبرگزاری ایلنا

امیر اثباتی (سینماگر و طراح صحنه) به مناسبت روز جهانی کارگر یادداشتی نوشت و در اختیار ایلنا قرار داد. متن یادداشت به شرح زیر است:
« در روز جهانی کارگر، بسیار شرمنده‌ام.
امروز ۱۲ اردیبهشت مطابق با اول ماه مه، روز جهانی کار و کارگر است و من به شدت شرمنده‌ام. علتش را توضیح می‌دهم.
از حدود ۱۳۰سال پیش تاکنون در چنین روزی کارگران بسیاری از کشورها در قالب اتحادیه‌ها و سندیکاها به نحوی خواسته‌هایشان را برای بهبود شرایط کار و زندگی‌ اعلام می‌کنند و بر آن اصرار می‌ورزند. سابقۀ تشکیل اتحادیه‌های کارگری در ایران، به شکل محدود و ابتدایی آن به عصر مشروطیت می‌رسد. اگر از مقررات پراکنده‌ای که از اواخر قاجار و اوایل پهلوی در همین زمینه وضع شد بگذریم، که شاخص‌ترینِ آن آیین‌نامۀ سال ۱۳۱۵ است و به مقرات کار و بیمۀ کارگر هم توجه کرده، باید از تشکیل وزارت کار و تصویب قانون کار در۱۳۲۵ و با اصلاحاتی در ۱۳۳۷ یاد کنیم و قانون کار جمهوری اسلامی ایران که پس از انقلاب و در پی کش‌وقوس‌های فراوان سرانجام در سال ۱۳۶۹ به تصویب رسید.
قانون کار قاعدتاً به مناسبات میان کارگر و کارفرما و مسائلی مانند تعریف مشاغل و حرفه‌ها، حداقل دستمزد، شرایط کار، قرارداد میان کارگر و کارفرما، جبران خسارت‌ها، بیمه، امنیت شغلی، حقوق بیکاری و… می‌پردازد. نمایندگان کارگران و کارفرمایان و دولت هرساله برای تنظیم این مناسبات جلساتی برگزار می‌کنند و به نتایجی می‌رسند که معمولاً برای هیچ‌کدام هم چندان راضی‌کننده نیست! ولی به هرصورت برای این ارتباط تعریفی وجود دارد که با همۀ کاستی‌ها و اشکالات، حکایت از پدیده‌ای مدرن می‌کند. دربارۀ حق و حقوق و مسئولیت‌های متقابل است نه لطف و مرحمت و بخشندگی و منت‌گذاشتن و گناه و ثواب.
حدود ۳۰سال قبل خانه سینما به عنوان “جامعه اصناف سینمای ایران” با هدف حفظ و صیانت از حقوق مادی و معنوی دست‌اندرکاران حرفه‌ای تولید و توزیع و نمایش هنر/ صنعتِ سینما تشکیل شد. طبعاً کسب هویت حقوقی، امنیت شغلی و تأمین اجتماعی از اهداف اصلی و اولیۀ این نهاد صنفی بود. اما آیا اصلاً این نهاد که به دلیل حضور بعضی چهره‌های شاخص هنری، به‌ویژه برخی بازیگران و کارگردانان و…بسیار مشهور و گاه در معادلات سیاسی یا رویدادهای اجتماعی تأثیرگذار شده بود، درواقع یک تشکل صنفی بود یا یک انجمن یا مؤسسۀ فرهنگی؟

شرمنده ام از اینکه در سینمای ایران مشغول کارم
در دولت‌های نهم و دهم مدیران دولتیِ سینما و تعدادی -البته اندک- از سینماگران به‌ویژه برخی از تهیه‌کنندگان و کارگردانان در تلاشی مشترک کوشیدند تا با اِعمال فشار و استناد به مقرراتی که هرچندگاه یک‌بار تغییر می‌کرد و ابهاماتی حقوقی در پی داشت، اساساً خانه سینما را از ماهیت صنفی آن تهی سازند و خانۀ سینمای مطلوب و مطیع خودشان را در حد یک “مؤسسۀ فرهنگی” بنا کنند و جایگزین سازند. تلاش مذبوحانه و عبثی بود و حتی ریخت‌وپاشِ بی‌حساب و کتابِ میلیاردها تومان هم تحت عناوین مختلف، ازجمله “عیدی” فایده‌ای نداشت و با مدیریت سنجیده و مقاومت اعضا، خانه سینما فریب نخورد و تسلیم نشد.
یادمان نرود که مکاتباتِ مکرر و پیگیری‌های فراوانِ مدیران خانه سینما با رئیس دولت نهم و دهم برای تأمین منابع لازم به منظور ایجاد صندوق بیمه بیکاری که بر اساس ماده ۱۱۶ قانون برنامه چهارم توسعه، دولت مکلف به انجامش بود، عملاً از طرف مسئولان مسکوت ماند ولی به همان میزان مبالغی در اختیار معتمدان و عمّالشان قرار دادند تا نمایش خیابانی و تحقیر‌آمیز و موذیانۀ توزیع “عیدی” و …را در مقابل دفتر تهیه‌کنندگانِ کذایی برپا کنند؛ مدیریتی متناسب با عصر قبیله‌ها و عشیره‌ها و رفتاری فریبکارانه و ماقبل مدرن.
به‌نظر می‌رسید اصولاً اعضای خانه سینما نمک‌نشناس هستند! بذل و بخشش‌های شهردار وقتِ تهران که گهگاه سخاوتمندانه بن‌های خرید شهروندی را به سینماگران “هدیه” می‌داد و البته تصادفاً آرزو و اصرار و سماجتِ قابل‌تحسینی برای نقل مکان از خیابان بهشت به پاستور داشت هم در زمان مناسب! با قدردانی و جبرانِ قابل توجهی از سوی سینماگران روبرو نمی‌شد.
اما باید انتظار داشت و قبول کرد که این “عیدی‌ها” و “هدایا” زیر زبان بعضی همکاران چنان مزه کرده باشد که بدعادت شده باشند و گاهی هوس کنند که از یک جایی به مناسبتی باز هم مرحمتی بشود و کیسه‌ای گشوده و یکی دو اشرفی به طرفشان پرتاب شود.
کشمکش‌های خانه سینما و وزارت ارشاد اما خوشبختانه منجر به یک توفیقِ اجباری شد: چاره‌جویی و جست‌وجوی راه‌حلی که تشکل‌های عضو را از برزخِ “تشکلِ صنفی یا مؤسسۀ فرهنگی” خلاص کند و اگر قرار است “جامعۀ اصناف سینمای کشور” باشند بروند جایی خودشان را ثبت کنند که اصناف می‌روند، یعنی وزارت کار. و در آن‌ صورت علاوه بر اینکه ماهیت و مشروعیت حقوقی خود را از مرجعِ مشخص و معینی کسب می‌کنند که دست‌کم اما و اگر و حرف و حدیث کمتری دارد، شاید قدری به مطالبات و اهدافِ واقعاً صنفی خود بیشتر و جدی‌تر بپردازند؛ از امنیت شغلی تا قرارداد واحد و حقوق بیکاری و از تعریف مشاغل و شرح وظایف و مسئولیت‌ها تا ضوابط منطقیِ پذیرش و لغو‌ عضویت و توجه به استمرار شغلی و تشخیص عضو واقعی و…  خلاصه تغییر از وضعیت “باشگاه فرهنگی” به “صنف” در تعریف حقوقیِ آن.
حالا اول باید مشخص می‌شد که کدام تشکل “کارگر”ی است و “کدام تشکل “کارفرما”یی! مدت‌ها وقت صرف شد تا بعضی دوستانِ دانشمند! بفهمند و یا از سرِ ناچاری بالاخره بپذیرند که واژه‌های “کارگر” و “کارفرما” مفاهیمی حقوقی هستند و در نسبت با “پرداخت” یا “دریافت” دستمزدِ معین بابت انجام کارِ معین طبق قراردادِ معین، معنی می‌شوند و کسی بابت اطلاق این عنوان به مثلاً “کانون کارگردانان”، خدای ناکرده قصد توهین به آنان را ندارد!!! باور کردنی نیست که لابد تمامی اعضای این تشکل در آثارشان مدعی همدلی و دفاع از حقوقِ کارگران و فرودستان و مظلومان باشند ولی برخی از همین اساتید حتی عنوانِ حقوقیِ “کارگر” را برنتابند و آن را دون شأن خود بدانند، که دانستند و زیر بار عنوان انجمن صنفیِ کارگری” نرفتند و مدعی شدند که “انجمن صنفی” هستند اما در مقام شامخِ “کارفرمایی”! این میزان از کج‌فهمی و توهم و نخوت به‌راستی که نوبر است. به‌هر‌صورت طی دو سه سال اخیر که روند ثبت انجمن‌های صنفی در وزارت کار ادامه داشت، کمابیش از این “نوع” هنرمندان و اعضای صنفی در برخی تشکل‌ها مشاهده و موجب حیرتِ فراوان شد.
هرچند تاکنون اکثریت تشکل‌های خانه سینما در وزارت کار ثبت شده‌اند یا در مسیرِ تکمیل مراحل اداری آن هستند، اما هنوز هم ظاهراً بعضی‌ انجمن‌ها و کانون‌ها بلاتکلیفند و نفهمیده‌اند بالاخره کی به کی است و چی به چی. و در این هیر و ویر سر و کلۀ ویروس کرونا  هم پیدا شد!
با تعطیلیِ ناگزیرِ و اجباریِ سینماها و از دست رفتن اکرانِ نوروزی، طبعاً خسارت هنگفتی به سینماداران و بعضی تهیه‌کنندگان و پخش‌کنندگان وارد آمد. عوامل تولید البته اغلبشان درفصل بیکاری و کم‌کاریِ سالانه به‌سر می‌بردند که معمولاً از پیش از جشنواره فیلم فجر تا پایان تعطیلاتِ نوروزی و اوایل اردیبهشت طول می‌کشید و برایشان عادی بود و تازگی‌نداشت. تعدادی سریال تلویزیونی در چارچوب زمانبندی‌های پخش و نوبتِ آنتن مشغول کار بودند که اغلبشان یا حداقل تعدادی، تقریباً تا به انتها به کارشان ادامه دادند و توجهی به هشدارهای دولتی و غیردولتی نکردند. چند تایی پروژه هم در مرحلۀ پیش‌تولید متوقف شد که گویا این‌روزها پنهان و آشکار از سرگرفته شده‌اند.
اما به هرحال بیماریِ مهلکِ فراگیر و جهانی همه را غافلگیر کرده بود و کابوسِ هراس از آیندۀ نامعلوم به سرعت شکل می‌گرفت و پررنگ می‌شد. اغلبِ دولت‌ها، درمانده وگیج و کلافه، تصمیمات شتابزده و کوتاه‌مدت و گاه متناقضی را اعلام می‌کردند و می‌کنند که اعتبار چندانی نداشت و ندارد. در مورد ایران آنچه مسئله و مشکل را پیچیده‌تر و مدیریت اوضاع و شرایط را دشوارتر می‌سازد فقدان اطلاعات لازم دربارۀ ابعاد مسئله و مختصات دقیقِ شرایط است. انگار با وجود درآمدِ به‌ظاهر پایان‌ناپذیرِ فروشِ نفت، هیچوقت لزومی نداشته که معادلات و محاسبات اقتصادی و مالی و دخل و خرج حساب و کتابی داشته باشد.
آن آقای “معجزۀ هزارۀ سوم” بر اساس همین نگاهِ نبوغ‌آسا و به پشتوانۀ آن منابع مالیِ هنگفت که البته چند صباحی بیش نپایید، در اولین اقدام برای رتق و فتق امور، “سازمان برنامه و بودجه” را از دایرۀ مدیریت اقتصادی حذف کرد. سازمان برنامه و بودجه یعنی جمع‌آوری اطلاعات دقیق، پردازش کارشناسانه و علمی داده‌ها و تخصیص درست منابع برای اموری که باید درباره‌شان سنجیده و حساب‌ شده تصمیم‌گیری شود و سرانجام کنترل و ارزیابی پروژه‌ها. اما آقای “معجزه” ظاهراً به توزیعِ مستقیمِ چک‌پول از روی سقف اتومبیلش به مردمی که ملتمسانه دست دراز کرده بودند تا چیزی گیرشان بیاید اعتقاد داشت. و بر همین روال هر نمایندۀ مجلسی یا فرمانداری یا… به فکر شهر و قبیله و فک و فامیل خود بود تا آ‌ن‌ها را راضی سازد واحیاناً آرای دورۀ بعدی انتخابات را ذخیره کند و موقعیت‌های نان و آب‌دارتری برای خودش فراهم بیاورد. آنچه مهم نبود دوراندیشی و توسعۀ متوازن و پایدار و ایجاد ساختاری بود که با هر تلنگری فرونپاشد.
حالا که دیگر مدت‌هاست آن دورانِ طلایی “معجزه” به ‌سر آمده و کفگیر به ته دیگ خورده و چیزی برای حاتم‌بخشی نمانده. و کسی هم نمی‌داند تعداد کارگران کارخانه‌ها و کارگاه‌ها و دستفروشان و کارگران ساختمانی و کارگران مهاجر افغان و… همۀ آن‌ها که به دلیل شرایط اخیر بیکار شده‌اند چقدر است و چند سرعائله به نان شب محتاجند و اصلاً تأمینِ این نانِ شبِ فعلاً موجود، تا چند ماه دیگر دوام دارد.
برگردیم به خانۀ سینما. خانه سینما هم مقیاس کوچکی است از جامعۀ بزرگتری که در آن زندگی می‌کنیم. مدیرانِ اغلب تشکل‌ها اطلاع دقیقی از وضعیت معیشتیِ اعضا ندارند. دارند؟ می‌دانند چه کسی سال گذشته چند کار کرده و احتمالاً چه درآمدی داشته؟ اصلاً کارکرده یا بیکار بوده؟ اگر بیکار بوده از چه طریقی امرار معاش می‌کرده؟ الان چه می‌کند؟ حداقلِ نیازِ ماهانه‌اش با توجه به تعداد افراد تحت تکفلش و…. چه‌قدر است؟ چند نفر در یک صنف معین چنین وضعی دارند؟ چند نفر می‌توانند تا ۳ماه آینده دوام بیاورند؟
اصلاً در سینمای ایران نظام دستمزدی بر مبنای چه منطقی استوار است؟ منطق مشخص و قابل تبیینی دارد؟ اختلاف فاحش و گاه چندبرابریِ دستمزد دو هم‌حرفه و یا دو نفر از دو حرفۀ متفاوت بر چه اساسی شکل گرفته و جا افتاده؟ اساساً کفِ دستمزدها در هر حرفه چقدر است؟
میانگین اشتغال به کار در حرفه‌های مختلف سینمایی چند ماه از سال است؟ میانگین درآمد چقدر است؟ تعداد افراد عضو یک صنف به تعداد تولیداتِ سینمایی (عرضه و تقاضای نیروی کار) چه نسبتی دارد؟
شرایط ویژۀ کار در سینما با شرایط ِ کارگران در حرفه‌ها و مشاغل دیگری که تحت پوشش وزارت کار قرار دارند چگونه مقایسه و منطبق می‌شود؟ چه راه‌حلی متصور است؟
بله، ماجرا بسیار پیچیده است. راه‌حل ساده‌ای ندارد. پس چه کنیم؟ طبق معمول می‌شود اصلاً صورت‌مسئله را پاک کرد و رفت سراغ گزینۀ بی‌دردسر: همان “عیدی” و “هدیه” و “بن شهروندی” و…
مشکل تمامی ندارد! ما سینماگران تنها گروهی در جامعه نیستیم که دولت موظف است از نظر مالی حمایتمان کند. اهالی تئاتر و موسیقی و تجسمی و… هم هستند. و فراتر از حوزۀ فرهنگ گروه‌های دیگری هم نیازمند حمایت‌اند. خون ما سینماگران که از خون مثلاً راهنمایان گردشگری با تعدادِ بسیار بیشتر از گروه ما یا بسیاری مشاغل دیگر، رنگین‌تر نیست. هست؟
منابع مالیِ در اختیارِ دولت هم محدود است. شاید باور نمی‌کنید؟! ولی همین‌طور است. باور بفرمایید با توجه به اخبار مربوط به فساد‌های ریز و درشت در دستگاه‌های مختلف، همین هم که باقی‌مانده جای شکر و تشکر دارد! بگذریم.
پس سهمیۀ منطقی و مناسبی به همه نمی‌رسد. باید گزینش کرد. بله دقیقاً باید “گزینش” کرد. فعلاً بازیگر، کارگردان، فیلمبردار، طراح یا…هر همکاری را که سال گذشته احتمالاً و حدوداً درآمدش بیش از ۱۰۰ میلیون بوده از فهرست خط بزنیم. سینماگری را که بازنشسته است هم از دایرۀ نیازمندان حمایت مالی کنار بگذاریم. کسانی را که مثلاً از راه تدریس حقوق ثابتی دارند هم و… به همین ترتیب تلاش کنیم تا برسیم به افراد واقعاً نیازمند و برایشان چاره‌ای بیندیشیم و حرمت‌شان را هم نگهداریم. با دادنِ عیدی ۵۰۰هزار تومانی به هرکارگر ساده‌ای هم که بیکار شده، بیشتر به او توهین می‌شود نه کمک.
در این روز که روز کارگر است و یادآور لزومِ تلاش برای ایجاد شرایطی است تا هر انسانی بتواند شرافتمندانه از حق کارکردن به نحوی انسانی و عادلانه برخوردار باشد و در بیکاری و بیماری و از کارافتادگی هم بی‌پناه و درمانده نشود، شرمنده‌ام. بسیار شرمنده‌ام. شرمنده‌ام از اینکه در سینمای ایران به کار مشغولم و شرمنده‌ام که عضو “انجمن صنفی کارگری طراحان فیلم” هستم که یکی از اصناف عضو خانه سینماست؛ خانه سینمایی که اندازه و قوارۀ “کانون کارگردانان”اش با یدک کشیدن عنوان “کارفرما” در حد تأمین هدیه‌ای ۵۰۰هزار تومنی برای “تمامی اعضای خودش” است، و در اطلاعیه‌ای این را پیروزمندانه اعلام می‌کند و دعوت می‌کند تا اعضای محترمش با اطمینان از رعایت بهداشت! به خانه سینما مراجعه کنند و هدیۀ ارزشمندشان را تحویل بگیرند. و البته آن‌ها را مخیّر می‌گذارد که لابد محض ثواب، منت بر سر نیازمندی دیگر بگذارند و حق شخصی خود را که از بیت‌المالِ شهرداری نصیبشان شده به هر کس که خودشان مستحق می‌دانند، ببخشند. میزانسنِ چندسال پیش دوباره تکرار می‌شود. همچنان در دورانِ ماقبل مدرن به‌سر می‌بریم.
بله کارفرما/کارگردانان محترم زورشان به یک نهاد عمومی –شهرداری- رسید (آیا دستیاران فیلمبردار و دستیاران طراح و دستیاران تدوین و دستیاران صدا و… هم همین‌قدر خرشان می‌رود که بروند و احقاق حق کنند؟ یا فقط در بضاعت کارگردانان و بازیگران است و دوستان و رفقا و … راستی کسی یادش مانده معنای “رانت” چیست؟) و “حق”شان را گرفتند و گویا مراسم باشکوهِ توزیع هم دو روز پیش با موفقیت برگزار شد. اجازه بدهید علاوه بر احساس شرمندگی بابت این همه حقارت، از سکوت برخی از اعضای کانون کارگردانان در قبال این اقدامِ عوامانه، متظاهرانه و عقب‌مانده  بسیار متعجب باشم.
در شرایطی که هر شهروند عادی هم در حدِ توان و بضاعتِ ذهنی‌اش به روزها و ماه‌های سختِ پیش رو فکر می‌کند و نگرانِ آیندۀ مبهم و تلخی است که گریبانِ همه را خواهد گرفت و اگر اندکی عقل و انصاف داشته باشد لابد مدلی از ساماندهیِ عادلانه را در ذهن تجسم می‌کند، در عوض همفکری و چاره‌اندیشی و آمادگی برای برنامه‌ریزی‌های فوری و میان‌مدت و بلند‌مدت، و ایجاد و استفاده ازظرفیت‌های قانونی و دستیابی به حقوقِ شایستۀ سینماگران، افق فکری کانون کارگردانان خانه سینما باید این‌قدر کوتاه و حقیر باشد؟ در حد “هدیۀ مرحمتی”؟
و شرمنده‌ام که این نوع طرز تفکرِ قبیله‌ای و رویکردِ پوپولیستی در میان تعدادی دیگر از اصناف و آحاد صنفی هم خریدار دارد.
عده‌ای هم تازه به صرافتِ “حقوق بیکاری” افتاده‌اند و شعارش را سر‌می‌دهند که دست‌کم به ۸۰ درصد سینماگران باید این حقوق تعلق بگیرد. پرسش اینجاست که آن ۸۰درصد شامل چه کسانی است و ۲۰درصدِ بقیه را چه کسانی تشکیل می‌دهند؟ میزان بیمۀ بیکاری چقدر است؟ اساساً این عدد و آمار ازکجا آمده؟ مستند به کدام بانک اطلاعاتی است؟ مگر نه این‌که باید بر مبنای شاخص‌هایی و ضوابطی، همان‌ افراد موردنظر شما، ۸۰درصدِ سینماگران، شناسایی شوند؟ پس چرا ایجاد بانک اطلاعات را تجسس در احوال شخصی قلمداد می‌کنید؟ چرا گزینشِ ناگزیر را تبعیض می‌نامید؟ پاسخ درست این است: ما هم می‌خواهیم از مزایای جامعۀ مدنی و مدرن بهره‌مند شویم و هم نمی‌خواهیم آدابش را به‌جا بیاوریم. “هم خر را می‌خواهیم و هم خرما را”. باید گفت: “اول برادریت را ثابت کن، بعد ادعای ارث و میراث بفرما!”
بله، امروز، روز جهانی کارگر است و درحالی که مردم جهان گرفتار مصیبتی عظیم شده‌اند و کارگران و اقشار گوناگون در بسیاری از کشورها از تجربیات و دستاوردهای جامعۀ مدرن برای تخفیف مشکلات و بهبود نسبی شرایطِ زیستیِ خود و مدیریت این دورانِ سخت و دشوار کمک می‌گیرند، من شرمنده‌ام که در خانه سینما همچنان درگیر و شاهد مباحثی هستم که ده‌ها سال قبل باید از ذهن همه پاک می‌شد و ما اکنون در “روز مبادا” جای دیگری ایستاده بودیم.

بازداشت ۱۱۱ شهروند در یک مهمانی خصوصی در تهران


 فرماندهی انتظامی غرب استان تهران، از بازداشت ۱۱۱ مرد و زن در یک مهمانی خصوصی در یکی از باغ‌ ویلاهای باغستان شهریار، پلمب محل برگزاری مهمانی و توقیف ۳۱ دستگاه خودرو خبر داد. ورود به حریم خصوصی شهروندان و مداخله در امور فردی آنان از جمله انتقاداتی است که به نظام قضایی و انتظامی ایران وارد است.

دستگیری ۱۱۱ مرد و زن در پارتی شبانه شهریار/۳۱ خودرو توقیف شد ...

به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از فارس، ۱۱۱ مرد و زن در یک مهمانی خصوصی در یکی از باغ‌ ویلاهای باغستان شهریار تهران بازداشت شدند.
فرماندهی انتظامی غرب استان تهران، با اعلام ابن خبر، افزود: “ضمن پلمب محل برگزاری، عوامل برگزارکننده نیز دستگیر و جهت اعمال قانون، در اختیار مرجع قضایی قرار خواهند گرفت”.
در این مهمانی ۳۱ دستگاه خودرو شهروندان نیز توقیف شده است.
حسن روحانی، رییس جمهور ایران در اوایل سال ۱۳۹۵ گفته بود: «حق نداریم در زندگی خصوصی و عمومی مردم دخالت کنیم.» او همچنین گفته بود: «آزادی مردم با آیین نامه و سلیقه افراد و برخی دستگاه‌ها نمی تواند محدود شود و آزادی مردم به غیر از قانون با هیچ چیز دیگری محدود نمی شود و حتی دولت و قوه قضاییه هم نمی توانند مردم را محدود کنند و فقط قانون می تواند چارچوب‌هایی در این زمینه داشته باشد.»

لازم به ذکر است که ورود به حریم خصوصی شهروندان و مداخله در امور فردی آنان از جمله انتقاداتی است که به نظام قضایی و انتظامی ایران وارد است.

۱۳۹۹ فروردین ۲۲, جمعه

روایت انتقادی خسرو حکیم رابط از دو تغییر مدیریتی در وزارت ارشاد

روایت انتقادی خسرو حکیم رابط از دو تغییر مدیریتی در وزارت ارشاد ...

خسرو حکیم رابط هنرمند با سابقه و شناخته شده تئاتر ایران طی یادداشتی به برکناری عباس عظیمی مدیرعامل مؤسسه هنرمندان پیشکسوت و استعفای شهرام کرمی مدیرکل سابق هنرهای نمایشی در اسفندماه سال ۹۸ واکنش نشان داد.
در متن این یادداشت آمده است:
«رصد ۲ اتفاق در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
به فاصله حدودا ۱۰ روز ، در اسفندماه سال ۹۸، تغییرات مدیریتی در معاونت هنری وزارت ارشاد انجام می‌شود:
۱/  برکناری آقای عظیمی مدیرعامل موسسه هنرمندان پیشکسوت با عنوان پایان ماموریت و علی‌رغم اتفاقات خوشایند ذیل:
• تحویل چند برگ به عنوان اساسنامه، بدون مکان و هرگونه امکانات اداری و مالی،  در سال ۱۳۹۱ و با پیشینه مخالفت جدی متولیان وزارت ارشاد با راه‌اندازی موسسه
• ایجاد تشکیلات سازمانی مدرن، جذب بودجه از ظرفیت نهادها و مدیران دلسوزی همچون آقای کاراندیش، دکتر نوبخت… و ذخیره مناسب مالی بدون وجود هرگونه بدهی یا دیون مالی و مالیاتی
• تهیه ساختمان مستقل و بازسازی آن و راه‌اندازی  مجموعه‌ای شامل بخش اداری، استودیوهای سینمایی و موسیقی، گالری، سالن اجتماعات، کافی شاپ و…
• برپایی مراسم مختلف، برگزاری سفرهای گروهی و حمایت‌های روحی و روانی، اقتصادی، معیشتی،  پزشکی و… مرتبط با هنرمندان پیشکسوت
• جلب رضایت حداکثری اعضا
۲/ استعفای اقای شهرام کرمی مدیرکل مرکز هنرهای نمایشی
ایشان علی‌رغم حسن نیت، تلاش و زحمات فراوان پس از ۲ سال با بدهی ۸ میلیارد تومانی و تحت فشار و مشکلاتی که قطعاً از بیان آن معذور است از مسئولیت خود کناره‌گیری می‌کند، هر چند که او وارث مسائل و مشکلات دائمی مرکز است و عملاً مدیران مختلف نیز طی سال‌های متمادی با این چالش‌ها روبرو بوده‌اند.
شایان ذکر است عظیمی مدیری با تجربه در مسئولیت‌های مختلف در وزارت ارشاد بود که برخلاف نظر و انتظار جمع کثیری از هنرمندان پیشکسوت در رشته‌های سینما، تئاتر، تجسمی، موسیقی، شعر، ادبیات داستانی، هنرهای سنتی، معماری و … با عنوان غیرعقلانی «پایان مأموریت»، از مسئولیتش برکنار شد تا عملا تاوان مخالفت‌ها،  کینه و حسادت‌ها را پس داده باشد!
اینجانب شخصاً اعتقاد دارم علی‌رغم اهمیت پول و بودجه جهت پیشبرد اهداف فرهنگی، اما موفقیت آقای عظیمی در جلب اعتماد هنرمندان، نه جشن و سفر و سایر حمایت‌ها که صداقت و درایت و احترام به شأن و جایگاه هنرمندان بود که متاسفانه این هنر نه نزد وزیر و نه اعوان و انصارش هرگز دیده نشده است.
میان ماه من تا ماه گردون
تفاوت از زمین تا اسمان است
خسرو  حکیم رابط/۱۶ فروردین ۹۹»​

گلایه محسن تنابنده از گرانی اجاره ها

محسن تنابنده، بازیگر و نویسنده سینما و تلویزیون که همه او را با ایفای نقش نقی معمولی در سریال «پایتخت» می‎شناسند، تصویر جالبی را در اینستاگر...